کد مطلب:280228 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:160

برخاستن به شنیدن لقب مخصوص
ششم: از تكالیف مقرره، برخواستن به جهت تعظیم شنیدن اسم مبارك آن حضرت، خصوص اسم مبارك «قائم» (علیه السلام) باشد. چنانچه سیره ی تمام اصناف امامیه (كثرهم الله تعالی) بر آن مستقر شده در جمیع بلاد، از عرب و عجم و ترك و هند و دیلم و این خود كاشف باشد از وجود مأخذ و اصلی از برای این عمل. اگرچه تاكنون به نظر نرسیده، ولكن از چند نفر علماء و اهل اطلاع مسموع شد كه ایشان دیدند خبری در این باب. بعضی از علما نقل كرده كه این مطلب را سوال كردند از عالم متبحر جلیل سید عبدالله سبط محدث جزایری، و آن مرحوم در بعضی از تصانیف خود جواب دادند كه خبری دیدند كه مضمونش این است كه: روزی در مجلس حضرت صادق (علیه السلام) اسم مبارك آن جناب برده شد، پس حضرت به جهت تعظیم و احترام آن برخواست، الی آخر كلماته الشریفه.

مولف گوید: گویا خبری كه ملاحظه فرموده اند، خبری است كه شیخ محمد بن عبدالجبار در كتاب «مشكوة الانوار» نقل نموده كه: چون دعبل (علیه الرحمه) قصیده ی خود را نزد حضرت رضا (علیه السلام) خواند و به ذكر حضرت حجت (عجل الله فرجه) رسید، حضرت رضا (علیه السلام) دست خود را بر سرگذاشت و برای تواضع برخاست و به راستی ایستاد و دعا كردن برای آن حضرت



[ صفحه 241]



به فرج.

از جهت برخواستن اسم مبارك مخصوص «قائم» (ارواحنا فداه) در اعصار سابقه و لاحقه جهانی متصور می شود:

اولا در این عصر و زمان اسم اصلی او را كه «محمد بن الحسن» است (صلوات الله علیهما) حتی المقدور در مجالس و محافل نمی برند و به سایر اسامی و القاب مقدسه ی مباركه ی آن حضرت اكتفا می نمایند. چنانچه اسم مخصوص «قائم» را (عجل الله فرجه) از میان اسامی آن حضرت (ارواحنا فداه) خود یا كسانی دیگر ذكر نمایند - طوعا او كرها - ذاكر و مستح از جای خود برمی خیزند و ندیدم احدی از امامیه را از این فقره تقاعد ورزد، الا غافل شقی. و این برخاستن، یا به جهت آن است كه ما برای برخاستن و برانگیخته شدن از جا و مكان خود برای نصرت و یاری تو تقاعد نورزیده ایم، یا به جهت آن است كه چون اسم مبارك آن حضرت را می برند، فورا حاضر می شود و به جهت احترام حضور و ورود آن وجود مقدس باید قاعدین برخیزند، و سلام به آن حضرت نمایند. و این مطلب، خود از خصایص آن وجود مقدس مبارك است كه هر كس در هر مكانی و در هر مجلس و محفلی برا او بحرا، برا او فاجرا، اسم مبارك آن حضرت (ارواحنا فداه) ببرد، بخصوص اسم «قائم» را، منظور نظر و محل توجه مخصوص آن حضرت می شود. اگر چه تمام اشیاء نزد آن وجود مبارك حاضر و به آنها ناظر است، و تمام كاینات نزد آن وجود مقدس مانند درهمی است در كف دست، و این مطلب و صفت كمترین صفتی از صفات و خصایص آن وجود مبارك است. چگونه چنین نباشد؟ و حال آنكه این صفت در وجود حضرت خضر (علیه السلام) كه از جمله تابعان و مطیعان و كاركنان آن حضرت است (ارواحنا فداه) موجود است، و چنین صفتی كه در وجود تابع آن حضرت باشد، خود متبوع به این صفت اولی و احری است. همچنانكه، مظفر علوی از حضرت رضا (علیه السلام) روایت كرده كه آن حضرت



[ صفحه 242]



فرمودند: خضر از آب حیوان آشامید پس او زنده باشد و نمی میرد تا آنكه صور دمیده شود و او نزد ما آید و بر ما سلام كند. ما صوت او را می شنویم و شخص او را نمی بینیم، و او حاضر می شود در هر جا كه نام او برده شود، پس هر كس نام او را برد، بر او سلام كند و او در موسم حج حاضر گردد و مناسك حج را به جا آورد و در عرفات بایستد و دعای مومنین را آمین گوید، و زود باشد كه خدا او را مونس قائم ما نماید، و وحشت و وحدت قائم ما را به او دفع كند. و شیخ نعمانی (رحمه الله) در «غیبت» خود ذكر نموده كه:

كسی از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید كه:

آیا قائم متولد شده؟ فرمودند: نه، و اگر من او را درك كنم، خدمت كنم او را ایام حیات خود.

واضح است، كسی كه افضل از خضر باشد و آرزوی خدمتگزاری قائم را (عجل الله فرجه) نماید، حضرت خضر (علیه السلام) متابعت و مشایعت و خادمیت آن حضرت را برای خود افتخار می داند، چگونه افتخار ننماید و حال آنكه آن حضرت (ارواحنا فداه) آقا و مولای دنیا و آخرت اوست و حیات او بسته به آب زندگانی ولایت و محبت آن حضرت و آباء معصومینش (سلام الله علیهم) خواهد بود.



[ صفحه 243]